امروز کلا با بیرون رفتن قهر کردم. کارم شده خوندن برای امتحان. تو استراحت یک چایی برای خودم میریزم با دو تا بیسکوییت رنگارنگ نوش جان میکنم در حالی که محمد نوری جان داره از بلندگوی گوشی میخونه :

آااه حریر مهتاااب

مستی شباااان

 میبینم در نگااااهت.


این قسمتشو خیلی دوست دارم میگه:


ای عطر پریده ، بوی تو را من در جان نهفته دارم

در عالم خیال ، امیدی محال ،بیهوده خفته دارم


در آخر :


وای دریغ و افسووس

که عشق جاودان 

تا ابد نمی ماند



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها