به صورت خیلی غیر رسمی استاد گفت " افافتیدنتادی" 

امروز امتحان روان داشتم .قسمت تئوری که ساعت ۸ صبح با یک امتحان تستی ۶۰ سوالی شروع شد و ساعت ۱۰ هم امتحان عملی که بصورت شفاهی و در حضور استاد و رزیدنت گرامشون سوالاتی بالینی پرسیده میشد . این چند روز بگم مثل خر که نه اما مثل یه خر واقعی و زحمت کش خوندم .البته بماند که چند روز اولشو بخاطر طرح و پروپوزال وقتمو تلف کردم . در ازای این خوندن زیاد چی نسیبمون شد ؟ یک امتحان سخت و امتحانی عملی که از اونم سخت تر . کلا من از نظر شانس و اقبال رو مرز هستم یعنی زیاد روی شانس من نمیشه حساب باز کرد بعضی موقع ها خرشانسم و بعضی وقتا هم هر چی بدبختیه از گوشه و کنار دنیا رو سر من خالی میشه . البته بنده اعتقاده به این شانس و جادو و جنبل ندارم . هر کی نون بازوی خودشو میخوره . اما مسئله اینجاست که امروز برای امتحان عملی باید بچه ها بصورت اتفاقی تقسیم میشدن و هر گروهی با یک استاد می افتاد . از شانس خوب من بدترین و سخت گیر ترین استاد تاریخ روانپزشکی این بیمارستان به تورم خورد . میگن دوره های لیبرالیسم بیمارستان دانشجوها با نمراتی چون ۱۸ یا ۱۹ این واحد درسی رو میگذروندن ولی این دوران دو تغییر بزرگ امپریالیستی اتفاق افتاد یکبار با آمدن این استاد که نمرات به گونه ای شد که هر دوره نصف افراد می افتادن . ولی این فاصله کوتاه بود و استاد رفتن ولی دوباره بازگشت شکوهمندی به بیمارستان داشتن و دوره قبل ۶ نفر را می اندازد . خلاصه اینکه نشستم تو کلاس روبروش چندتا سوال پرسید یعنی ۵ تا که سه تاشو بلد نبود یا دست پا شکسته گفتم . اون گفت افتادی . اما اینجا تموم نشد . در ادامه گفت چفعلا نمره ۸ برات میذارم اما نمره رو رد نهایی نمیکنم .چند روز دیگه بیا دوباره ازت امتحان بگیرم . یعنی درود به شرف چنین استادی . البته خالی از لطف نباشد که سوالاتی هم که میپرسید از بقیه را من کامل بلد بود اما نمیدانم سوالاتی که از میپرسید را از کجایش در میآورد . خلاصه اینکه خراب شد و رفت این تعطیلاتم و باید شنبه هفته دیگه برگردم و دوباره از شفاهیسوال بپرسه . فکر کنم تنها کسی که افتاد من بودم:)) حالا این چیزی نیست خدا کنه امتحان تئوری رو خراب نکنم :/


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها